چند حقیقت غیر منتظره درباره دنیا که شگفت زدهتان خواهند کرد
تاریخ انتشار: ۲ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۵۷۶۴۳۶
۱- معلوم شده تنها انسانها نیستند که در اوایل رابطه عاشقانه شان به یکدیگر هدیه میدهند. دلفینهای نر هم برای جفت خود اسفنج دریایی هدیه میبرند.
۲- جورج دانتزیگ، ریاضیدان آمریکایی، زمانی که هنوز در دانشگاه مشغول تحصیل بود، یک روز سر کلاس ریاضی خود دیر رسید. او روی تختهای یک مسألهی ریاضی دید و با تصور اینکه یک تکلیف درسی است، آن را حل کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
۳- در شیرها، هورمون تستوسترون باعث رشد یال میشود، به همین دلیل است که شیرهای ماده و شیرهای نر اخته یال ندارند. با این حال، موارد استثنایی هم وجود دارد. مثلاً چند سال قبل ۵ شیر مادهی یال دار در پارک ملی کشور آفریقایی بتسوانا دیده شدند. با این حال، یال آنها به اندازهی یال شیرهای نر نبود.
۴- طولانیترین کلمهی انگلیسی از ۱۸۹،۸۱۹ حرف تشکیل شده که نام شیمیایی نوعی پروتئین به نام «تیتین» است. گفتن این کلمه ۳ ساعت به طول میانجامد.
۵- بر اساس تحقیقات، بعد از ورود غذاهای نرمتر به رژیم غذایی انسان، نحوهی صحبت کردن او تغییر کرد. این امر باعث شد ساختار دندانها و فک ما تغییر کند و به دلیل همین تغییر بود که تلفظ صداهای «ف» و «و» برای انسانهای اولیه سادهتر شد.
۶- پلاتیپوس موجود بسیار عجیبی است. این حیوان تخم گذار است، اما فرزندانش از شیر مادرشان تغذیه میکنند. یک ویژگی عجیب دیگر پلاتیپوسها این است که معده ندارند. تحقیقات نشان داده این حیوان در روند تکامل بیشتر ژنهای مسئول تشکیل این اندام را از دست داده است.
۷- صدای خرخر گربههای خانگی همیشه یکسان نیست. دانشمندان بعد از زیر نظر گرفتن گربهها پی بردند که این حیوانات زمانی که از صاحب خود غذا میخواهند، صدایی به خرخر خود اضافه میکنند که آن را شبیه به میو میو بچه گربهها یا گریهی نوزاد انسان میکند.
۸- در حقیقت هیچ کس نیست که بداند نحوهی صحیح تلفظ نام ویلیام شکسپیر چیست. حتی خود این نمایشنامه نویس مشهور هم آن را نمیدانست. در منابع متعلق به دوران زندگی شکسپیر، نام او به بیش از ۸۰ شکل مختلف تلفظ شده است، از «شپیر» گرفته تا «شکسبرد». در امضاهای به جا مانده از شکسپیر، او هرگز نام خود را ویلیام شکسپیر عنوان نکرده و از اسامی مختلفی مانند «ویلم شکسپیر» استفاده کرده بود.
۹- وقتی فیلم ترسناکی تماشا میکنیم، سطح پروتئین مسئول انعقاد خون در بدن مان بالا میرود؛ بنابراین اصطلاح «منجمد شدن خون در رگ» چندان هم بیراه نیست.
۱۰- هنگام بشکن زدن، صدایی که تولید میشود نه از برخورد نوک انگشتان وسط و شست، بلکه از برخورد نوک انگشت وسط با کف دست به وجود میآید.
۱۱- مذهبی به نام «دودیسم» وجود دارد که بر پایهی فلسفهی زندگی «دود»، شخصیت اصلی فیلم مشهور «لبوفسکی بزرگ» (The Big Lebowski) ساختهی برادران کوئن شکل گرفته است. پیروان این مذهب که نزدیک به ۴۰۰ هزار نفر در دنیا هستند، معتقدند همیشه باید خود را به جریان زندگی سپرد و شادی را در چیزهای ساده پیدا کرد، مانند بازی بولینگ. به عبارت دیگر، باید دنباله روی سبک زندگی شخصیتی باشید که جف بریجز نقش آن را بازی کرده بود.
۱۲- دیوار بزرگ چین از بلوکهای سنگیای ساخته شده که به کمک یک ملات مخصوص ساخته شده از آهک و برنج چسبنده به یکدیگر متصل مانده اند. از این ملات در بناهای دیگر ساخته شده در دوران سلسلهی مینگ هم استفاده شده بود، امری که کمک کرد این بناها از حوادث مختلف جان به در ببرند.
۱۳- فرزندان دوقلوهای یکسان، خواهر و برادر ناتنی محسوب میشوند، البته از نظر ژنتیکی، چون ۲۵ درصد دیاِناِی آنها یکسان است، نه ۱۲/۵ درصدی که میزان معمول است.
۱۴- در سال ۲۰۱۹، یک زن ۲۰ سالهی بنگلادشی به نام عارفه سلطانه صاحب یک پسر شد. یک ماه بعد او به دنبال احساس دردی شدید به بیمارستان منتقل شد و در آنجا بود که معلوم شد او هنوز باردار است. این زن بنگلادشی تحت عمل سزارین قرار گرفت و این بار صاحب ۲ فرزند دوقلو شد. عارفه در حقیقت به یک وضعیت نادر پزشکی به نام «دیدلفیس» یا دو رحمی دچار بود، به این معنی که او با ۲ رحم متولد شده بود. این شرایط معمولاً مشکلاتی برای بارداری ایجاد میکند، اما در مورد عارفه اینگونه نبود.
۱۵- قلب ما در طول زندگی مان نزدیک به ۲/۵ میلیارد بار میتپد و روزانه حدود ۲ هزار گالن خون پمپاژ میکند.
۱۶- در میان مواد غذایی عسل بالاترین مدت ماندگاری را دارد. عسل هرگز فاسد نمیشود. نکته اینجا است که عسل در حقیقت همان قند است. هیچ باکتریای نمیتواند در محیطی با چنین رطوبت اندکی دوام آورد، به همین دلیل عسل تا حتی ۳ هزار سال بعد هم قابل خوردن است.
۱۷- سیاره کوتولهی «پلوتون» در سال ۱۹۳۰ کشف شد. پلوتون که در ابتدا به عنوان یک سیاره شناخته میشد، در سال ۲۰۰۶ از این دسته بندی خارج شد و حالا یک سیاره کوتوله دانسته میشود. با این حال، بر روی خود پلوتون فاصلهی این دو اتفاق، یعنی از کشف آن تا خروج از دسته بندی سیارات مدتی کمتر از یک سال فاصله بوده است. در حقیقت، به اندازهی ۲۴۸ سال زمین طول میکشد تا پلوتون یک بار به دور خورشید بچرخد، به این معنی که از زمان کشف پلوتون چرخش خود به دور خورشید از سال ۱۹۳۰ را در سال ۲،۱۷۸ کامل خواهد کرد.
منبع: روزیاتو
منبع: فرارو
کلیدواژه: حقایق جهان سیارات قیمت طلا و ارز قیمت خودرو قیمت موبایل
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۵۷۶۴۳۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کشف شگفت انگیز سرنخهای ژنتیکی افسردگی
فرارو- از توصیف تجربیات اصلی افسردگی تغییرات در انرژی، فعالیت، تفکر و خلق و خو بیش از ده هزار سال میگذرد. واژه افسردگی حدود ۳۵۰ سال است که مورد استفاده قرار میگیرد. با توجه به چنین پیشینه طولانیای ممکن است شگفت زده شوید اگر بدانید که متخصصان در مورد چیستی افسردگی و هم چنین درباره نحوه تعریف یا علت بروز آن با یکدیگر اجماع نظر ندارند. با این وجود، بسیاری از کارشناسان با این موضوع موافق هستند که افسردگی خانواده بزرگی از بیماریها به علل و سازوکارهای مختلف است. این امر باعث میشود تا انتخاب بهترین درمان برای هر فرد چالش برانگیز باشد.
افسردگی واکنشی در برابر افسردگی درون زادبه گزارش فرارو به نقل از کانورسیشن، یک استراتژی آن است که انواع فرعی افسردگی را جستجو کرده و ببینید که آیا ممکن است با انواع مختلف درمان بهتر عمل کنند یا خیر. یک مثال در این باره مقایسه افسردگی واکنشی با افسردگی درون زاد است. افسردگی واکنشی (هم چنین به عنوان افسردگی اجتماعی یا روانی نیز شناخته میشود) ناشی از قرار گرفتن در معرض رویدادهای استرس زای زندگی است. این موارد ممکن است مورد تعرض واقع شدن یا مواجهه با از دست دادن یک عزیز باشد و یک واکنش قابل درک به یک محرک خارجی قلمداد میشوند.
در مقابل، افسردگی درون زاد (که به عنوان افسردگی بیولوژیکی یا ژنتیکی نیز قلمداد میشود) توسط چیزی در درون ایجاد میشود مانند ژنها یا شیمی مغز. بسیاری از افرادی که به صورت بالینی در زمینه سلامت روان کار میکنند این نوع از تقسیم بندی را میپذیرند. با این وجود، پژوهشگرانی از دانشگاه سیدنی این تقسیم بندی را بیش از اندازه ساده قلمداد کردند. آنان به این موضوع پرداختند که ژنها و رویدادهای استرس زای زندگی ممکن است به صورت جداگانه در ایجاد افسردگی نقش داشته باشند، اما همزمان با افزایش خطر ابتلا به افسردگی یک فرد با یکدیگر در تعامل هستند. شواهد نشان میدهند که در قرار گرفتن در معرض عوامل استرس زا یک جزء ژنتیکی وجود دارد. برخی از ژنها روی مواردی مانند شخصیت یا کاراکتر تاثیر میگذارند. برخی از ژنها بر نحوه تعامل ما با محیط تاثیر میگذارند.
در نتیجه، آن تیم تحقیقاتی در دانشگاهی سیدنی تصمیم گرفتند نقش ژنها و عوامل استرس زا را بررسی کنند تا متوجه شوند آیا طبقه بندی افسردگی به عنوان واکنشی یا درون زاد معتبر است یا خیر. افراد مبتلا به افسردگی به پرسشهایی درباره قرار گرفتن در معرض رویدادهای استرس زای زندگی پاسخ دادند. محققان دانشگاه سیدنی DNA نمونههای بزاق آن افراد را برای محاسبه مخاطرات ژنتیکی آنان برای اختلالات روانی مورد تجزیه و تحلیل قرار دادند. سوال آنان ساده بود این که آیا خطر ژنتیکی برای افسردگی، اختلال دو قطبی، اسکیزوفرنی، اختلال کم توجهی – بیش فعالی* (ADHD)، اضطراب و روان رنجوری* (Neuroticism) بر قرار گرفتن گزارش شده افراد در معرض رویدادهای استرس زای زندگی تاثیر میگذارد یا خیر.
شاید بپرسید آن محققان چرا برای محاسبه خطر ژنتیکی اختلالات روانی در افرادی که پیشتر دچار افسردگی بودند به پژوهش پرداختند و کم و بیش بودن این واریانت در افراد مختلف متفاوت است. حتی افرادی که پیشتر به افسردگی دچار بوده اند نیز ممکن است خطر ژنتیکی کمی برای آن داشته باشند. این افراد ممکن است به دلیل برخی علل دیگر دچار افسردگی شده باشند.
محققان دانشگاه سیدنی خطر ژنتیکی شرایطی به جز افسردگی را به چند دلیل بررسی کردند. نخست آن که واریانتهای ژنتیکی مرتبط با افسردگی با افسردگی مرتبط با سایر اختلالات روانی همپوشانی دارند. نکته دوم آن که دو فرد مبتلا به افسردگی ممکن است واریانت ژنتیکی کاملا متفاوتی داشته باشند. بنابراین، محققان قصد داشتند شبکه گستردهای برای بررسی طیف وسیع تری از واریانتهای ژؤنتیکی مرتبط با اختلالات روانی ایجاد کنند.
اگر تقسیم بندی افسردگی به دو دسته واکنشی و درون زاد معتبر باشد انتظار میرود افرادی که مولفه ژنتیکی کم تری در افسردگی خود دارند (گروه واکنشی) رویدادهای استرس زای زندگی را گزارش کنند. هم چنین انتظار میرود افرادی که دارای مولفه ژنتیکی بالاتری هستند (گروه درون زاد) رویدادهای استرس زای کم تری را گزارش کنند.
با این وجود، پس از مطالعه بیش از ۱۴ هزار فرد مبتلا به افسردگی نتیجه کاملا برعکس آن چه انتظار میرفت حاصل شد. محققان دریافتند افرادی که در معرض خطر ژنتیکی بالاتری برای افسردگی، اضطراب، اختلال کم توجهی – بیش فعالی یا اسکیزوفرنی قرار دارند میگویند که در معرض استرسهای بیش تری قرار گرفته اند. مواجهه با حمله از طریق سلاح، تجاوز جنسی، سانح رانندگی مشکلات حقوقی و مالی و سوء استفاده و مورد بی توجهی قرار گرفتن در دوران کودکی در افرادی که خطر ژنتیکی بالاتری برای افسردگی، اضطراب، اختلال کم توجهی – بیش فعالی یا اسکیزوفرنی داشتند شایعتر بود.
ژنها چگونه نقش ایفا میکنند؟خطر ژنتیکی اختلالات روانی حساسیت افراد را نسبت به محیط تغییر میدهد. دو نفر را تصور کنید یکی با خطر ژنتیکی بالا برای افسردگی و دیگری با خطر ژنتیکی پایین برای افسردگی. آن دو نفر شغل شان را از دست میدهند. فرد آسیب پذیر از نظر ژنتیکی از دست دادن شغل را به عنوان تهدیدی برای ارزش خود و موقعیت اجتماعی اش تجربه میکند. احساس شرم و ناامیدی در او وجود دارد. او از ترس از دست دادن شغل دیگر نمیتوانند خود را مجبور کنند به دنبال شغل دیگری باشد. برای فرد دیگر از دست دادن شغل کمتر با چنین احساسی همراه است. آن دو نفر یک رخداد را به گونهای متفاوت درونی میکنند و آن را به شکلی متفاوت به یاد میآورند.
خطر ژنتیکی برای اختلالات روانی همچنین ممکن است باعث شود افراد در محیطهایی قرار بگیرند که اتفاقات بدی در آن رخ میدهد. برای مثال، خطر ژنتیکی بالاتر برای افسردگی ممکن است بر عزت نقس تاثیر بگذارد و فرد را بیشتر در معرض روابط ناکارآمد قرار دهد که سپس تبدیل به روابطی بد خواهند شد.
مطالعه محققان برای افسردگی چه معنایی دارد؟نخست آن که نتیجه مطالعه تایید میکند که ژنها و محیط مستقل نیستند. ژنها بر محیطهایی که در نهایت در آن زندگی میکنیم و بر رخدادهای پس از آن تاثیر میگذارند. ژنها هم چنین بر نحوه واکنش ما به آن رویدادها تاثیر میگذارند.
دوم آن که نتیجه مطالعه محققان استرالیایی از تمایز بین افسردگی واکنشی و درون زاد پشتیبانی نمیکند. ژنها و محیطها تعامل پیچیدهای دارند. در اکثر موارد افسردگی ترکیبی از ژنتیک، بیولوژی و عوامل استرس زا است.
سوم آن که افراد مبتلا به افسردگی که مولفه ژنتیکی قوی تری در افسردگی خود دارند گزارش میدهند که زندگی شان با عوامل استرس زای جدی تری نشانه گذاری شده است. بنابراین، از نظر بالینی افرادی که آسیب پذیری ژنتیکی بالاتری دارند ممکن است از یادگیری تکنیکهای خاص برای مدیریت استرس خود بهرهمند شوند. این ممکن است به برخی از افراد کمک کند تا در وهله نخست احتمال ابتلا به افسردگی را کاهش دهند. هم چنین، ممکن است به برخی از افراد مبتلا به افسردگی کمک کند تا مواجهه مداوم خود را با عوامل استرس زا را کاهش دهند.
اختلال کم توجهی – بیش فعالی یک اختلال عصبی رشدی است که با اختلال عملکرد اجرایی و علائمی همچون نقص در توجه و تمرکز، بی احتیاطی، بیش فعالی و تکانشگری که فراگیر، مخرب و در عین حال برای سن فرد غیرطبیعی هستند مشخص میشود.
*روان رنجوری یا روان آزرده گرایی یک تمایل طولانی مدت به یک حالت عاطفی منفی یا اضطراب است. روان رنجوری یک بیماری نیست بلکه یک ویژگی شخصیتی است. افراد مبتلا به روان رنجوری تمایل بیشتری به افسردگی دارند و بیشتر از دیگران احساس گناه، حسادت، عصبانیت و اضطراب میکنند.